در زمان آشنایی خدیجه با رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، جامعه ی مکه را بت پرستی احمقانه ای دربر گرفته بود که نادانی و جهالت پدران و بزرگان مشرک و ظالم، آن را مقدس می دانست. با وجود همه ی اینها باز هم هر از گاهی افرادی پیدا می شدند که وجود پاکشان را از مسیر آن تندباد دور می کردند. خداوند قلب های آنان را نورانی می کرد و با این نور الهی به سوی ایمان آوردن به یکتایی خداوند حرکت می کردند و ایمان می آوردند که او پروردگار این خانه است و درمی یافتند که بت هایی که مورد پرستش مردم قرار می گیرند، سود و زیانی ندارند. بنابراین آنها به وسیله ی قلب هایشان با خدا پیوند داشتند و عقلشان با تمام تلاش به دنبال فهمیدن حقیقت این پروردگار بود. اینان همان یکتاپرستانی بودند که قدم در راه توحید گذاشته بودند، گروهی از آنها شهیدانی بودند که جانشان را به خداوند فروختند و گروهی دیگر انسان های درست کردار و راستگویی بودند که به یگانگی خداوند گواهی می دادند و با نور بینش و بصیرت به جهان مادی و روحانی نگاه می کردند؛ پس خداوند آنها را به آیین روشن یکتاپرستی رهنمود کرد. هر چند ما باید بدانیم که یکتاپرست شخصی است که بر اساس دین فطری زندگی را آغاز کرده و تغییرات و آشفتگی های زمانی و مکانی او را از اعتقاد به یگانگی خداوند، دور نکرده است. به این ترتیب خداوند پاک و والامقام این افراد را نگه می دارد و با نور حقیقت راه راستین را برای آنها روشن می کند. اگر بخواهیم از ابتدای این راه شروع کنیم، می بینیم که این راه از سرورمان ابراهیم خلیل علیه الصلاة و السلام آغاز می شود. او کسی است که با زینت یکتاخواهی خود را آراسته و رازهای آن را آشکار ساخته است و قومش را به مبارزه فراخواند و بت ها را در هم کوبیده است.
ابراهیم از پدرش آذر خواست تا دین یگانگی را بپذیرد ولی پدرش خودداری کرد و بر همگامی با بت پرستی قومش اصرار ورزید. ابراهیم قسم یاد کرد که پس از رفتن آنها، حتماً بت ها را بشکند. ابراهیم صلی الله علیه و آله و سلم این کار را انجام داد. مردم آتشی
برافروختند و برای انداختنش در آتش، او را در منجنیق گذاشتند. آخرین جمله ی ایشان این بود: (حسبنا الله و نعم الوکیل(: «الله برای ما کافی است و او چه سرپرست نیکی است.» پیش از این که ابراهیم خلیل را در آتش بیندازند، در هنگامی که در منجنیق گذاشته شده بود جبرئیل نزد او فرود آمد و گفت: ای ابراهیم، آیا خواسته ای داری؟ ابراهیم خلیل به او گفت: از تو چیزی نمی خواهم! جبرئیل گفت: برای تو از خداوند والامرتبه یاری می طلبم، ابراهیم پاسخ داد: آگاهی او به وضعیتم مرا از درخواست، بی نیاز کرده است. سپس او را در آتش انداختند، خداوند فرمودند: قلنا یا نار کونی برداً و سلاماً علی ابراهیم- و أرادوا به کیداً فجعلناهم الأخسرین- «گفتیم: ای آتش، بر ابراهیم سرد و سلامت شو. و خواستند [در حق] او نیرنگ ورزند. پس آنان را زیان کارتر گردانیدیم.» یکتاخواهان در ارتباطشان با خدا همیشه این چنین بوده اند، چرا که خداوند یار و پشتیبان و حافظ آنهاست.
تعجبی ندارد اگر بانویمان خدیجه در تاریکی شب به طرف غار حراء حرکت می کرد تا نیازهای زندگی آن بنده ی پرهیزگار را فراهم کند، و در طول راه تاریکی که در شب می پیمود، نه از شیطانی سرکش می ترسید و نه از دزدی خیره سر و نه از حیوانی درنده و نه از مجرمی فریبکار، زیرا او در امان خدا بود.
و اذا العنایة لاحظتک عیونها
نم فالمخاوف کلهن أمان
فاصطد بها العنقاء فهی حبائل
و اقتد بها لاجوزاء فهی عنان
»هنگامی که چشم های عنایت به سوی تو باشند، آسوده بخواب، که از همه ی ترس ها در امانی.
به وسیله ی آن سیمرغ را شکار کن، زیرا اینک عنایت چون طناب است و با آن صورت فلکی دو پیکر را پیروی کن، که عنایت اکنون به افسار ماند.»
ما یقین داریم که خدیجه توجهی به آن دل واپسی ها نکرده و به بهترین حالت وظیفه اش را نسبت به همسرش انجام داده، چنانکه این وظیفه را به خوبی نسبت به اقوام و خانواده اش انجام داده است. وی از بیوه زنان و یتیمان حمایت می کرد و به کسانی که اهل نیکوکاری و خوبی بودند و به جویندگان آگاهی و حقیقتی که به خشنودی خداوند می رسد، کمک می کرد.