واژه ی دلپذیر و ارزشمند «حیا» ـ که در فرهنگ و زبان فارسی به «آزرم» و یا شرم و احساس خجالت تعبیر می گردد ـ در فرهنگ و قاموس قرآن و آموزگاران آن به مفهوم احساس انفعال و انکسار روانی یا احساس شرم و حیا در برابر ترس از نکوهش و سرزنش به جا و درست دیگران به خاطر خودکامگی و خودسری و گناه و پایمال ساختن حقوق وکرامت مردم آمده است.
این حالت پسندیده ی روحی و روانی و این منش مترقی از ویژگی های انسان خردمند و خردورز،
از نشانه های علو روح و اعتماد به خویشتن،
از نشانه های سلامت نفس و قوت ضمیر،
از نشانه های بیداری فطرت و شکوفایی وجدان،
از صفات شایسته و بایسته ی انسان،
از علایم رشد فکری و فرهنگی و اجتماعی و معنوی،
از رازهای سعادت و نیک بختی،
از سجایای اخلاقی و انسانی،
از نشانه های ایمان و پروای از خدا،
از ارزش های والای الهی،
از نشانه های بهادادن به افکار عمومی و حقوق اجتماعی،
از ضمانت های بزرگ رعایت مقررات و قوانین،
از عوامل مهم و مؤثر روانی و مردمی در جلوگیری از قانون گریزی و
مرزشکنی و خودکامگی و خودسری،
از راه کارها و ابزارهای لازم برای ساختن جامعه و تمدن و محیط و شرایط و فضای اجتماعی و سیاسی و قضایی و اقتصادی مطلوب برای تأمین حقوق و حرمت و آزادی و امنیت انسان ها، و باعث وجاهت و زیبایی و کرامت و آبرومندی فرد و جامعه و خانواده و نظام در برابر خدا، خویشتن، افکار عمومی، و تاریخ است.
از این زاویه است که امام صادق در گرامی داشت «حیا«، به یکی از شاگردانش فرمود:
»انظر الان یا مفضل الی ما خص به الإنسان دون جمیع الحیوان من هذا الخلق الجلیل قدره، العظیم غنائه، اعنی الحیاء؛» (1)
»هان ای «مفضل«! اینک به این ویژگی «حیا» ـ که خدای فرزانه آن را تنها از آن انسان ساخته و به او ارزانی داشته و حیوانات از آن بی بهره اند ـ نیک بنگر و در ره آورد آن ژرف بیندیش! اگر این ویژگی انسانی نبود، نه حرمت میهمان در جامعه رعایت می شد و نه احترام عهد و پیمان ها؛ نه کسی به امانت ها بها می داد و نه به وفا و وفاداری و آزادگی و بشردوستی؛ نه کسی در انجام خواسته های عادلانه و انسانی دیگران تلاش می کرد و نه در جلب نیکی ها و ارزش ها؛ نه کسی به عمل به قانون و رعایت مقررات افتخار می نمود و نه به تلاش در راه آزادی و تأمین حقوق انسان ها؛ نه کسی از ستم و بیداد دوری می جست و نه از گناه و زشتی اعلام بیزاری می کرد.
آری، ویژگی «حیا» از سویی انسان را به کسب ارزش ها و انجام نیکی ها و رعایت مقررات اجتماعی بر می انگیزد و از دگر سو مانع مهم روانی برای قانون شکنی و قانون گریزی و قانون ستیزی است.
پیامبر درباره ی بازدارندگی روانی «حیا» از ستم و گناه و خودکامگی و زشتکاری فرمود:
»الحیاء یصد عن فعل القبیح؛» (2)
ویژگی انسانی شرم و حیا، انسان خردمند و خردورز را از کارهای زشت باز می دارد.
و فرمود:
»اذا لم تستح فافعل ماشئت؛» (3)
هنگامی که ویژگی انسانی شرم و حیا را کنار نهادی، دیگر هر آن چه، می خواهی انجام ده؛ چرا که دیگر از هیچ زشتی و بیدادی باک نخواهی داشت.
امیرمؤمنان فرمود:
»من قل حیاءه قل ورعه؛» (4)
آن کس که شرم و حیایش در زندگی اندک باشد، پروای او از گناه و ستم نیز همان گونه خواهد بود.
و نیز فرمود که:
»من کساه الحیاء ثوبه لم یر الناس عیبه؛» (5)
آن انسان خردمندی که جامه ی رویین زندگی اش حیا باشد، عیب ها و لغزش های او نهان می ماند.
یازدهمین امام نور فرمود:
»من لم یتق وجوه الناس لم یتق الله؛» (6)
آن کسی که شرم و حیا نداشته باشد و از افکار عمومی پروا نکند، ایمان و پروا نیز نخواهد داشت و از خدا نیز حیا نخواهد کرد.
و فرمود:
»احسن الحیاء استحیاؤک من نفسک؛» (7)
بهترین و نیکوترین حیا آن است که تو انسان از کرامت و شخصیت خویش حیا کنی و با گناه و خودکامگی به خود اهانت روا نداری و خود را در خور نکوهش و کیفر نسازی.
1) بحارالانوار / ج 2 / ص 25.
2) غررالحکم / ص 50.
3) مستدرک / ج 2 / ص 86.
4) نهج البلاغه / قصار 38.
5) وسائل / ج 3 / ص 220.
6) بحار / ج 17 / ص 218.
7) غررالحکم / ص 191.