در روزگار پیش از بعثت ـ که مردم حجاز و جهان از سویی از سرآغاز بعثت ها و ظهور پیامبران دور شده و دین آنان را به تدریج به بافته های کج اندیشانه، و تفسیرهای سلطه جویانه آمیخته،(1) و از دگر
سو از دانش و خرد و پیشرفت بیگانه بودند ـ جرقه هایی از مایه های روشنفکری و نواندیشی در میان افراد و گروه هایی از پیروان موسی و مسیح و برخی از جهان دیده ها و آشنای با تاریخ مل و دیگر زبان ها و فرهنگ ها و راز پیشرفت و پسرفت جامعه ها بودند، به چشم می خورد.
درست به همین دلیل در میان اینان، اندیشه ی انتظار برای طلوع خورشید بهروزی و نجات مردم از کنار کهن ترین معبد توحید سوسو می کرد و اندیشه ی ایستادگی در برابر امواج سهمگین خرافات و پرستش های ذلت بار و هضم نشدن در جامعه های تاریک اندیش به آرامی جریان داشت و این مایه های نواندیشی در برابر توفان بی فرهنگی و بیداد و جستجو برای راه نو، آرمان نو، زندگی نو، جهان نو از نویدهای موسی و مسیح منشأ می گرفت.
با این بیان، آشنایی با آموزه های اصیل پیامبران و نویدهای آنان از آینده ی جامعه و ظهور اسلام، انگیزه ی نواندیشی و نوگرایی و ایستادگی در برابر خشونت و تاریک فکری بود، و خدیجه علیهاالسلام در جامعه و روزگار خویش یکی از این نواندیشان، بلکه از نمونه های برجسته ی آنان بود که در روایات این ویژگی او آمده است.
1) نهج البلاغه / خ 26.