در روزگار پیش از بعثت پیامبر ـ که مردم حجاز، شبه جزیره ی عربستان، فلسطین، شام، روم، ایران و… از سویی از سرآغاز بعثت ها و نهضت های توحیدی و ظهور پیامبران بزرگی، چون موسی و مسیح بسیار
دور شده و دین و آیین پیامبران را به تدریج به خرافات و اوهام، بافته ها و یافته های کج اندیشانه، پندارها و هواهای دل و تفسیرهای سلطه جویانه و استبدادی زورمداران و مغزهای سنگواره ای مخلوط نموده بودند (1)، و از دگرسو نیز از دانش و فرهنگ و خرد و تجربه و رشد و پیشرفت واقعی و کارساز بیگانه بودند ـ جرقه هایی از مایه های روشنفکری و رگه های نواندیشی در میان افراد و گروه هایی از پیروان راستین موسی و مسیح و برخی از کسانی که جهان دیده و آشنای با تاریخ ملل و دیگر زبان ها و فرهنگ ها و ملت ها و راز پیشرفت و پسرفت جامعه ها بودند، به چشم می خورد.
درست به همین دلیل است که در میان اینان، اندیشه ی انتظار برای طلوع خورشید بهروزی و نیک بختی و نجات مردم از «حجاز» و از کنار کهن ترین معبد توحید و آزادی با بعثت آخرین پیامبر و فرود آخرین پیام آسمانی سو سو می کرد و اندیشه ی ایستادگی در برابر امواج سهمگین خرافات و اوهام و پرستش های ذلت بار و تباهی و اسارت و هضم نشدن در جامعه های تاریک اندیش، به آرامی جریان داشت و این مایه های نواندیشی و این اندیشه ی ایستادگی در برابر توفان جاهلیت و خرافات و شرک و بیداد و جستجو برای راه نو، آرمان نو، زندگی نو، جهان نو، شرایط و حال و هوای نو از نویدها و بشارت های موسی و مسیح منشأ می گرفت.
با این بیان، آشنایی با آموزه های اصیل و دست نخورده ی پیامبران و نویدها و بشارت های آنان از آینده ی جامعه و تاریخ، ظهور اسلام و بعثت محمد صلی الله علیه و آله و سلم باعث و انگیزه ی نوطلبی و نواندیشی و ناسازگاری با شرک و استبداد و ایستادگی در برابر خشونت و فساد و زورمداری و تاریک فکری بود، و خدیجه علیهاالسلام در جامعه و روزگار خویش یکی از این نواندیشان و روشنفکران، بلکه از نمونه های برجسته ی آنان بود که در روایات به روشنی این ویژگی او آمده است (2)
1) نهج البلاغه / خ 26.
2) به روایات سرآغاز همین کتاب بنگرید.