سالهای آخر زندگی خدیجه، مقارن با بعثت رسول الله صلی الله علیه و آله بود؛ و آنگونه که تاریخ بروشنی نشان می دهد، او با تمام وجود خویش در خدمت اسلام قرار گرفت. او نخستین زنی بود که به حضرت رسول صلی الله علیه و آله ایمان آورد و نبوت آن حضرت را
تصدیق نمود. (المستدرک علی الصحیحین 3 / 184، امالی الطوسی 1 / 265، تاریخ یعقوبی 2 / 23)
امیر المؤمنین علیه السلام فرماید:
لم یجمع بیت واحد یومئذ فی الإسلام غیر رسول الله صلی الله علیه و آله و خدیجة . و أنا ثالثهما.
در آن روزگار تنها یک خانه در اسلام بود، که رسول الله صلی الله علیه و آله و خدیجه را در خود جای داده بود و من سومین آنها بودم. (نهج البلاغه / 300 و 301، خطبه ی 192)
عفیف کندی گوید: به روزگار جاهلیت به مکه آمدم و نزد عباس بن عبد المطلب منزل گرفتم. چون آفتاب بر آمد و در میانه ی آسمان قرار یافت- و من کعبه را می نگریستم- جوانی بیامد و به آسمان نظری انداخت. آنگاه سوی کعبه رفت و رو به آن ایستاد. چیزی نگذشت که پسری آمد و سمت راست وی ایستاد. و پس از مدتی اندک، زنی آمد و پشت سر آن دو ایستاد. پس آن جوان رکوع کرد؛ پسر و زن هم به رکوع رفتند. پس از آن، جوان سر برداشت و پسر و زن هم سر برداشتند. آنگاه جوان سجده نمود وآن دو نیز سجده کردند.
گفتم: ای عباس، این کاری بزرگ باشد! گفت: آری، کاری بزرگ است. دانی که این کیست؟ گفتم: نه. گفت: این محمد بن عبد الله بن عبد المطلب برادر زاده ی من است. می دانی این پسر که با اوست کیست؟ گفتم: نه. گفت: این علی بن ابی طالب بن عبد المطلب برادرزاده ی من است. می دانی این زن که پشت سر آنها ایستاده کیست؟
گفتم: نه. گفت: این خدیجه دختر خویلد همسر برادرزاده ی من است. و برادرزاده ام به من گفته که پروردگار تو، پروردگار آسمان، به آنها فرموده چنین کنند که می بینی. و به خدا سوگند در روی زمین جز این سه نفر کسی را ندانم که بر این دین باشد. (تاریخ طبری 2 / 56، اسد الغابة 4 / 49، الارشاد 1 / 30)
و ابن حجر می نویسد: از جمله امتیازات خدیجه این بود که هماره رسول الله (ص) را بزرگ می داشت وگفتار او را پیش از بعثت و پس از بعثت تصدیق می نمود. (الإصابة 4 / 61(.
و گذشته از این، خدیجه در راه نشر حقایق دین همه ی مال خود را در اختیار همسر عزیزش نهاد و پیوسته یار و مددکار آن حضرت در اداره ی خانه ی اسلام بود. حضرت رسول صلی اله علیه و آله فرماید:
ما نفعنی مال قط مثل ما نفعنی مال خدیجة .
هیچ مالی چون مال خدیجه مرا سود نبخشید. (امالی الطوسی 2 / 82)
آمنت بی إذ کفر الناس. و صدقتنی إذ کذبنی الناس. و واستنی فی مالها إذ حرمنی الناس.
او به من گروید، آن هنگام که مردمان کافر بودند. و مرا تصدیق نمود، زمانی که مرا تکذیب کردند. و با مال خویش مرا یاری داد، در روزی که مردم مال خود را از من باز داشتند. (الاستیعاب 2 / 721، اسد الغابة 7 / 84 و 85، الإصابة 4 / 62، تذکرة الخواص / 303)
در سال ششم بعثت که قریش، رسول الله صلی الله علیه و آله و
بنی هاشم را در شعب ابوطالب به محاصره ی اقتصادی و اجتماعی در آوردند، خدیجه کبری در تمام طول سه سال محاصره، در خدمت همسر عزیزش بود. او با استفاده از دارایی و نفوذ خویش در میان قریش، به یاری محاصره شدگان شتافت و به اندازه ای از مال خود بخشید که به سختی و احتیاج افتاد. (بنگرید به: تاریخ یعقوبی 2 / 31)
بلاذری نویسد: عباس بن عبد المطلب از شعب ابوطالب برون شد تا طعامی بخرد، ولی ابوجهل خواست او را باز دارد، که خدا ابوجهل را بازداشت. خدیجه بنت خویلد کس پیش زمعة بن الاسود فرستاد و به او گفت که ابوجهل از خرید او جلوگیری می کند. زمعه ابوجهل را از این کار بر حذر داشت و او از کار خود دست برداشت. و هر از چند گاهی هم حکیم بن حزام خویلد [برادرزاده ی خدیجه] شتری با بار آرد در شعب ابوطالب رها می ساخت تا به دست خدیجه برسد. (انساب الشراف 1 / 235، و نیز بنگرید به سیره ی ابن هشام 1 / 379)