فاجعه ی جانگداز و حادثه ی طاقت فرسای ارتحال حضرت خدیجه آن قدر سنگین بود، که مسلمانان بر سلامتی پیامبر اکرم اندیشناک شدند، هر کدام به نحوی تلاش می کرد که آن اسوه ی صبر و استقامت را در برابر این فاجعه ی بزرگ تسلی دهد.(1)
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در پاسخ تسلیت خوله، دختر حکیم بن حزام فرمود: خدیجه مایه ی آرامش من بود، او مادر فرزندم و سرپرست خاندانم بود.
یکی از عواملی که موجب می شد پیامبر با آن همه صبر و استقامت در برابر این مصیبت تسلی پیدا نکند، چهره ی پر از غم و اندوه تنها یادگار خدیجه، حضرت زهرای مرضیه بود، که با دیدگانی اشکبار عرضه می داشت: بابا! مادرم کجاست! بابا! مادرم کجاست؟
تا جایی که پیک وحی فرود آمد و فرمود: به فاطمه بگو خداوند برای مادرت خدیجه در بهشت کاخی برافراشته که در آن، هیچ غم و اندوهی نیست.(2)
ارتحال خدیجه به فاصله اندکی از رحلت اندوهبار حضرت ابوطالب علیه السلام رخ نمود. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله آن سال را «عام الحزن«؛ سال
غم و اندوه نام نهاد و در واقع یک سال اعلام عزای عمومی نمود.(3)
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله همواره می فرمودند: تا هنگامی که ابوطالب و خدیجه زنده بودند، هرگز غم و اندوهی بر من مستولی نشد.(4) خاطرات تلخ و شیرین ایام زندگی مشترک خدیجه هرگز در بایگانی حافظه ی پیامبر کمرنگ نشد. او هرگز از خانه بیرون نمی رفت جز این که از خدیجه یاد می کرد و موجبات رشک و حسد همسران نوجوان فراهم می شد و گاهی با طوفان اعتراض آنها مواجه می شد، ولی با قاطعیت از خدیجه حمایت می کرد و می فرمود: آری خدیجه این گونه بود و خداوند نسل مرا از او قرار داد.(5) هنگامی که گوسفندی در خانه پیامبر ذبح می شد، برای دوستان خدیجه از آن می فرستادند.(6)
1) طبرانی، المعجم الکبیر، ج 22، ص 376.
2) یعقوبی، التاریخ، ج 2، ص 29.
3) دخیل، ام المؤمنین خدیجه، ص 12؛ نمازی، مستدرک السفینه، ج 3، ص 31.
4) اربلی، کشف الغمه، ج 1، ص 16، محدث قمی، کحل البصر، ص 55.
5) قاضی نعمان، شرح الأخبار، ج 3، ص 17.
6) صحیح بخاری، ج 5، ص 39.