لقب دیگر آن بانوی آزادمنش از سوی پیامبر این بود که او را به خاطر ژرف نگری و درست اندیشی اش، «خدیجه ی کبری«(1) یا بانوی بلندمرتبه تر و برتر عنوان داد؛ چرا که او در شرایطی بود که پیامبر در تدبیر امور، او را به عنوان وزیر و مشاور خویش می نگریست و از خرد بزرگ و مدیریت تحسین برانگیز او بهره می گرفت.(2)
امیر علیه السلام نیز او را با همین عنوان یاد نمود، از جمله در واپسین لحظات زندگی در بیان حقایقی از عالم برزخ به فرزندش حسن علیه السلام فرمود: فرزندم، پس از امروز برای پدرت، دیگر نه رنجی خواهد بود و نه اندوه و دردی. این نیای گران قدرت محمد صلی الله علیه و آله است، و این هم مادرت خدیجه ی بلندمرتبه، و این نیز مادرت فاطمه، و اینان هم حوریان بهشت هستند که
چشم انتظار پدرت هستند. پس دل توفان زده را به لطف خدا آرامش بخش و دیده ات روشن باد و گریه نکن که بر پدرت اندوهی نیست.(3)
امام چهارم در پایگاه استبداد، ضمن روشنگری در مورد نسب پرافتخار خود و بیان حقایق وارونه شده به وسیله ی مذهب سالاری دروغین اموی، مام والایش خدیجه را با همین عنوان یاد نمود و فرمود: «انا من محمد المصطفی… انا بن خدیجة الکبری…«
من فرزند محمد صلی الله علیه و آله، پیامبر برگزیده ی خدا هستم… من فرزند خدیجه ی بلند مرتبه، آن بانوی آزادیخواه و توحیدگرا هستم.(4)
و زینب علیهاالسلام در نخستین روشنگری اش در کنار گل های پرپر شده ی بوستان محمد صلی الله علیه و آله در صحرای نینوا، نام بلند خدیجه را، با همین عنوان یاد کرد و فرمود: ای محمد، ای نیای زینب!ای حسین توست که در این دشت خونبار به خون غلتیده…، اینک من شکایت خود را به بارگاه خدا می برم و به تو و امیرمؤمنان و فاطمه و خدیجه، آن بانوی بلند مرتبه… «الی الله المشتکی… و الی خدیجة الکبری؛«(5)
1) لغت نامه ی دهخدا / ج 21 / ص 300.
2) عمده ی ابن بطریق / ص 204.
3) بحار / ج 42 / ص 83.
4) علی کرمی فریدنی / در رواق چشم های اشکبار / ص 283.
5) همان مدرک / ص 205.