جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بانوی ایثار (حضرت خدیجه)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

ای در عظمت عصمت دادار خدیجه

عالم همه چون نقطه تو پرگار خدیجه

در باغ کرم نخل تنومند کرامت

در گلشن عفت گل بی خار خدیجه

در جود عجب نیست گر ارباب کرامت

خوانند تو را مادر ایثار خدیجه

با آن همه والایی خود حضرت مریم

دارد به کنیزی تو اقرار خدیجه

از هستی خود در قدم یار گذشتی

تا دیده گشودی به رخ یار خدیجه

این بس به مقام تو که پیغمبر اکرم

می خواند تو را محرم اسرار خدیجه

دلهاست گرفتار کمند تو که بودی

بر خال رخ دوست گرفتار خدیجه

پیغمبر اسلام بدی زنده که بودت

ایمان به علی حیدر کرار خدیجه

تو هستی خود را به خدا دادی و او هم

بخشید تو را کوثر و مقدار خدیجه

گرم است ز ایثار تو تا روز قیامت

بازار سخا، عرصه ایثار خدیجه

آن روز که پیغمبر اسلام به عالم

بد بی کس و بی مونس و بی یار خدیجه

در موج غم و محنت ایام تو بودی

بر ختم رسل همدم و غمخوار خدیجه

تا شاد نماید دل آزرده پیمبر

می کرد بسی نام تو تکرار خدیجه

خورشید رخت کرده غروب ای همه ی نور

یا تیره شده گنبد دوار خدیجه

تنها نه رسول الله و زهرای مطهر

شیعه ز غمت گشته عزادار خدیجه

رفتی و ندیدی که چسان از غم مرگت

بگریست پیمبر به دلی زار خدیجه

رفتی و ندیدی که چه بگذشت به زهرا

در بین در خانه و دیوار و خدیجه

(هارونی) غمدیده ز داغ تو به دامن

ریزد گهر از چشم گهربار خدیجه

حسن هارونی