در صدر عنوان یاد کردیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از خدیجه دو پسر آورد یکی قاسم که مکناة به او کردید و دیگری عبدالله که هر دو در کوچکی جان به حق تسلیم
نمودند و این دو پسر ملقب به طیب و طاهر بودند و از اینجا بعض مردم به خطا رفته اند و طیب و طاهر را دو پسر جداگانه شمارند (1) و در تاریخ یعقوبی گوید توفی القاسم ابن رسول الله فقال صلی الله علیه و آله و سلم و هو فی جنازته و نظر الی جبل من جبال مکه یا جبل لوان ما بی بک لهدک یوم و کان القاسم توفی و له اربع سنین ثم توفی عبدالله بن رسول الله بعده بشهر و لم فطم فقالت خدیجه یا رسول الله لو بقی حی افطمه قال فطامه فی الجنة و سئلت خدیجه رسول الله فقالت این اولادی منک قال فی الجنة قالت بغیر عمل قال الله اعلم بما کانوا عاملین.
این روایت چنان می رساند که قاسم بعد از چهار سال که از عمر او گذشته بود روحش به شاخسار جنان پرواز کرد و بعد از یک ماه برادرش عبدالله جان به حق تسلیم کرد و رسول خدا در جنازه ی قاسم فرمودند در حالی که کوههای مکه را مخاطب قرار داده بود ای جبل آنچه بر من وارد شد اگر بر تو وارد می شد از هم متلاشی می شدی و خدیجه عرض کرد یا رسول الله کاش فرزند من عبدالله چندان حیوة می داشت که او را از شیر باز می کردم رسول خدا فرمودند در بهشت او را از شیر باز می نمایند خدیجه عرض کرد یا رسول الله فرزندان من از شما در کجا می روند فرمود جایگاه ایشان در بهشت خواهد بود عرض کرد با اینکه عملی ندارند فرمود خدا می داند که اینان اگر در دنیا زندگانی می کردند جز عمل صالح از ایشان بروز نمی کرد.
و به روایت مجلسی در حیوة القلوب روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر خدیجه وارد شد او را گریان دید.
فرمود ای خدیجه چرا گریه می کنی عرض کرد یا رسول الله شیر در پستان من جاری شده یاد فرزند خود نمودم.
و به روایت ثقة الاسلام کلینی قدس سره در کافی بسند خود از امام محمد باقر علیه السلام روایت کند که فرمودند چون قاسم فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از دنیا رفت آن حضرت خدیجه را دیدند گریه می کند فرمودند ای خدیجه چرا گریه می کنی عرض کرد یا رسول الله دانه ی مروارید گران بهائی بود که از دستم رفت پس از برای او
می گریم آن حضرت فرمودند ای خدیجه آیا راضی نیستی که چون روز قیامت شود او را به بینی که بر در بهشت ایستاده است چون نظرش بر تو افتد بگیرد دست ترا پس داخل بهشت گرداند و ترا منزل دهد در پاکیزه ترین منزلهای بهشت خدیجه عرض کرد این از برای من است یا از برای هر بنده ی مؤمن حضرت فرمود از برای هر بنده مؤمن حضرت فرمود برای هر بنده ی مؤمن است که صبر کند و نیت خود را خالص گرداند از برای خدا به درستی که خدای عزوجل حکیمتر و کریمتر از این است که میوه ی دل بنده را از او باز گیرد و با وجود این او را عذابش کند.
و اما دختران خدیجه (ع) فاطمه زهرا سلام الله علیها که در جلد اول این کتاب مفصلا مذکور شد و زینب و رقیه که در این جلد مذکور شد مفصلا.
و اما کلثوم در اینجا بیان می شود که باید دانست که بین محدثین و مورخین در ام کلثوم و زینب و رقیه از چند جهت خلاف است.
یکی آنکه آیا ام کلثوم و دو خواهر او زینب و رقیه دختران رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از بطن خدیجه یا دختران خدیجه باشند از شوهر دیگر یا دختران خواهر خدیجه که او را هاله می گفتند ذهب الی کل فریق ظاهر آیه ی شریفه می رساند که ایشان دختران رسول خدا بودند من قوله تعالی یا ایها النبی قل لازواجک و نبائک و نساء المؤمنین الخ چون نبات جمع است و ظاهر جمع تعدد است.
و در تکملة الرجال از قرب الاسناد حدیث کند از عبدالله بن جعفر حمیری از هارون بن مسلم از مسعدة بن صدقة از امام صادق علیه السلام که فرمود ولد لرسول الله صلی الله علیه و آله و سلم من خدیجة القاسم و الطاهر و ام کلثوم و زینب و رقیة و فاطمه فزوج علیا فاطمه و تزوج ابوالعاص بن ربیع زینب و تزوج عثمان بن عفان ام کلثوم و لم یدخل بها حتی ماتت و تزوج مکانها رقیه الخ.
این حدیث دو مطلب می رساند یکی اینکه اینها دختران پیغمبرند از بطن خدیجه و دیگر اینکه عثمان اول ام کلثوم را تزویج کرد و به او دخول نکرده از دنیا رفت بعد رقیه را تزویج کرد.
و در بعضی از ادعیه ی شهر رمضان است اللهم صلی علی رقیة و ام کلثوم ابنتی نبیک الخ.
ولکن علامه خبیر ابوالقاسم علی بن احمد الکوفی در کتاب الاستغاثة فی بدع الثلاثته تحقیق کرده است که این سه دختر فرزندان هاله خواهر خدیجه می باشند ولکن نام ام کلثوم در بین نیست می گوید اصح این است که خدیجه بنت خویلد را خواهری بود هاله نام زوجه ی مردی از بنی مخزوم هاله از این مرد رقیه و زینب را آورد چون از دنیا رفت و هاله پریشان بود و خواهرش خدیجه مال دار بود خواهر را با دو فرزندش کفالت می کرد.
چون تزویج او با رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم واقع شد و هاله از دنیا رفت این دو دختر در هجر رسول خدا منسوب به آن حضرت گردیدند:
و گفته روایت قرب الاسناد چون در طریق او مسعدة بن صدقه باشد ضعیف است و آیه ی شریفه می توان گفت شبیه آیه ی مباهله است.
و خلاف دیگر این است که تزویج ام کلثوم به عثمان قبل از رقیه بوده یا بعد از رقیه و آیا اولادی از ام کلثوم آورده است یا خیر معروف است که قبل از ام کلثوم رقیه را داشته چون او وفاة کرد ام کلثوم را گرفت چنانچه طبرسی در اعلام الوری و دیگران روایت کردند که عثمان بعد از رقیه ام کلثوم را نکاح کرد و قال ابن سعد فی الطبقات الکبیران ام کلثوم بنت رسول الله امها خدیجه بنت خویلد بن اسد بن عبد العزی بن قصی تزوجها عتبته بن ابی لهب چون رسول خدا مبعوث به رسالت گردید و سوره ی تبت یدا أبی لهب نازل گردید ابولهب پسرش عتبه را گفت البته باید دختر محمد را طلاق بگوئی و الا ترا از خود نفی خواهم کرد پس عتبه ام کلثوم را طلاق گفت و هنوز با او هم بستر نشده بود و ام کلثوم در مکه بود تا خدیجه که تصدیق رسول خدا نمود ام کلثوم هم ایمان آورد و هنگامی که رسول خدا به مدینه هجرت نمود ام کلثوم هجرت کرد با عیالات رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و هنگامی که خواهرش رقیه رحلت نمود در خانه ی عثمان ام کلثوم را عثمان تزویج کرد و در آن وقت بکر بود و این در ماه ربیع
الاول بود یعنی تزویج در ماه مذکور بود ولی زفاف در جمادی الاخره واقع شد و در خانه ی عثمان بود تا در سنه ی نهم از هجرت دنیا را وداع گفت.
و اولادی از برای او نشد و وفات او در ماه شعبان بود در سنه ی مذکوره و شنیدی که صاحب استغاثه فرمود اول ام کلثوم را گرفت و بعد از وفات او رقیه را تزویج کرد و هو الاصح البته چه آنکه عثمان رقیه را چندان با قطب شتر او را بزد تا بعد سه روز شهید شد و از دنیا رفت کما عرفت فی ترجمتها با این حال چگونه عثمان جرئت دارد که در مقام تزویج خواهر او برآید و رسول خدا چگونه این کار می کند.
و در اعیان الشیعه به ترجمه ی ام کلثوم می فرماید که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند در قبر ام کلثوم داخل نشود با این حال کسی که جنابت دارد و دیشب جماع کرده است و عثمان با اینکه اولی از دیگران بود که داخل قبر بشود او متصدی دفن آن مخدره نشد از این جهت سامة بن زید و فضل بن عباس و امیرالمومنین ام کلثوم را دفن کردند.
و در خصائص فاطمیه گوید آنچه از اخبار فریقین معلوم است این است که این بنات طاهرات که به شرف اسلام مشرف شدند هریک با ایمان ثابت و کمالات محموده از دنیا رفته اند و از اغلب زنان آن زمان ایشا نرا امتیاز و مزیت خاصه بوده و مرحمت های رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و فاطمة زهرا هریک دلیل است و شاهد صدق است بر حسن حال ایشان کماعرفت فی ترجمة زینب و رقیه خواهران ام کلثوم.
1) جزا ثانی ص 23 طبع نجف.