انگیزه ی محمد علیهاالسلام برای این پیوند مبارک چه بود؟ چرا آن جوان برومند و بی نظیر با این که به تفاوت شرایط اقتصادی و اجتماعی خویش و دخت خردمند حجاز آگاه بود، و می دانست که چهره های ثروتمند و بانفوذ از هر سو به او پیشنهاد پیوند می دهند، و او آنان را نمی پذیرد، با این وصف برای تشکیل خانواده به سوی او رفت؟ و با چه انگیزه ای به پیشنهاد وی پاسخ مساعد داد؟
انگیزه های دخت خردمند حجاز در این کار چه بود و چه عواملی او را به سوی این ازدواج شگفت انگیز و درس آموز سوق داد؟
راستی او با این که با پیشنهاد ثروتمندترین و بانفوذترین جوانان و مردان روزگارش رو به رو بود، و آنان برای دعوت از او به زندگی مشترک، سر از پا نمی شناختند و او به پیشنهاد آنان پاسخ منفی می داد، چه عوامل و انگیزه هایی او را به این نتیجه رساند که برای زندگی مشترک باید دست رد به سینه ی زورداران و زرداران و صاحبان موقعیت اجتماعی و سیاسی بزند، اما برای به پرواز درآوردن همای سعادت و نیک بختی در آسمان زندگی خویشتن، باید خود با اعتماد به درایت و خردمندی و با شکستن آداب و رسوم خرافی، پیشگام گردد و به یاری نزدیکان و دوستان خویش به پاک ترین و والاترین جوان روزگاران پیشنهاد ازدواج بدهد و با پی جویی و پشتکار برای تحقق آرزوی مقدس خویش هوشمندانه بکوشد؟
راستی علل و انگیزه هایی که این دو انسان نمونه را ـ که از نظر
زندگی به طور کامل با هم تفاوت داشتند ـ به هم نزدیک ساخت و آن چنان رابطه ی صمیمانه و محبت خالصانه و مهر و معنویت وصف ناپذیری میان آنان پدید آورد که خدیجه علیهاالسلام نه تنها خود شیفته ی محمد صلی الله علیه و آله و سلم و اندیشه و منش او گردید که در همان حال تمام ثروت و امکانات خود را در اختیار او قرار داد، تا همه را در راه توحید و تقوا و عدالت و آزادی هزینه نماید، و خانه ی پرشکوهی را که گرداگرد آن را کرسی های عاج نشان و تخت های صدف نشان پرکرده و حریرهای هند و پرده های زربفت ایران، آن را آرایش داده بود، به پناهگاه پیشوای آزادی و دین و آیین او و قلب تپنده ی جنبش و جوشش تبدیل سازد؟
ریشه این رویداد شگفت و تاریخ ساز را باید در زندگی خدیجه جستجو نمود. آن چه روشن می نماید این حقیقت است که این نوع گرایش و اقدام و این سبک گذشت و فداکاری تا آن گاه که ریشه ای ثابت و پاک و سرچشمه ای معنوی و ماندگار و فراتر از احساس نداشته باشد صورت نمی پذیرد.
تاریخ گواهی می دهد که انگیزه ی این پیوند مبارک، آگاهی ژرف و ایمان و اخلاص خدیجه به تقوا و پاکدامنی و نجابت و امانت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و آینده ی درخشان او بود. فراز و نشیب زندگی خدیجه علیهاالسلام و روایاتی که در فضیلت و رشد معنوی او وارد شده است این مطلب را بیشتر روشن می نماید؛ (1) برای نمونه:
1. جناب ابوطالب ـ که خود از چهره های نامدار تاریخ عرب و اسلام است ـ در این مورد می فرمود:
»ان خدیجه امرأة کاملة میمونة فاضلة، تخشی اللعار و تحذر الشنار… و خطبها ملوک العرب و رؤسائهم و صنادید قریش و سادات بنی هاشم و ملوک الیمن و اکابر الطائف و بذلوا لها الاموال فلم ترغب فی احد ورأت أنها أکبر منهم…» (2)
راستی که «خدیجه» بانویی است در اوج خرد و کمال، پربرکت و آراسته به خیر و خوبی، زیبنده و صاحب فضل و کرامت است. او به خوبی ها آراسته و از هر گونه نقطه ی سیاه و عیب و عار جامعه و دنیای خویش، سخت به دور و پاک و پاکیزه است… او در جایگاهی است که شاهان و سران عرب، دلاوران قریش و بزرگان بنی هاشم، زمامداران یمن و سردمداران طائف به خواستگاری او شتافتند و هرکدام بر آن شدند تا او را غرق در زر و زیور و پول و ثروت سازند، اما او به هیچ یک، روی موافق نشان نداد؛ چرا که او خود را از اندیشه ها، پیشنهادها، رفتار وکردار آنان برتر و بالاتر می نگریست و کسی را از نظر رشد اندیشه و درستی عمل کرد و منش مترقی همپایه و هم وزن خود نمی یافت…
2. از حضرت صادق علیه السلام آورده اند که در مورد انگیزه ی آن بانوی معنویت و ایمان در پیوند با پیامبر فرمود:
»و هی سیدة نساء قریش و قد خطبها کل صندید و رئیس قد ابتهم فزوجتها نفسها للذی بلغها من خبر بحیراء…» (3)
او همان بانوی نوگرا و بزرگی است که سالار بانوان قریش است. وی به خواستگاری زمامداران و ثروتمندان روزگار خویش، نه گفت؛ اما به خاطر کمال جویی و آینده نگریش، خود را به همسری پیامبر آزادی در آورد، چرا که پرتوی از نویدها و بشارت های کتاب های آسمانی پیشین را از زبان دانایان و پارسایان روزگار خویش در وصف محمد صلی الله علیه و آله و سلم شنیده بود.
یکی از دانشمندان در این مورد می نویسد: گواه دیگر بر پیشگامی و پیشتازی خدیجه در ایمان بر تمام زنان جهان، همان سرگذشت آغاز وحی و فرود قرآن است؛ چرا که وقتی پیامبر پس از فرود فرشته ی وحی و آوردن نخستین بارقه ی وحی برآن حضرت، از کوه «حراء» فرود آمد و آن رویداد شگفت را با آن یار همراه و مشاور خردمند و دلسوز در میان نهاد، او که آمادگی چنین روزهایی را داشت به صورت سربسته و یا صریح و روشن مراتب ایمان خود را اعلام داشت و افزود که از دیرباز در انتظار چنین رویداد خجسته و روز جاودانه ای بودم، و در این مورد بسیار اندیشه و مطالعه کرده ام: «طال ما عرفت ذلک…» و از پی آن با همه ی وجود به یکتایی خدا و رسالت محمد صلی الله علیه و آله و سلم ایمان آورد؛ «آمنت و صدقت و رضیت و سلمت.» (4)
افزون بر این، آن بانوی نواندیش و ژرف نگر روشن ساخت که او از پیشوایان مذهبی آیین موسی و مسیح، دانایان عرب و آگاهان به آیین توحیدگرای ابراهیم، خبرهای بسیاری در مورد تحولات آینده و ظهور آخرین پیامبر خدا از کنار کهن ترین معبد توحید و تقوا و نشانه های آخرین سفیر خدا را شنیده است، و همین اخبار و صداقت و درست اندیشی آن دخت کمال و درایت بود که سبب پیوند او با محمد صلی الله علیه و آله و سلم گردید.
حدیث نگار نامدار، «اربلی» می نویسد: خدیجه به راستی بانویی خردمند و خردورز و بسیار پرشرافت بود. او در روزگار خویش از نظر ریشه و تبار از بهترین های «قریش» بود و از نظر شرافت و شکوه، پرشکوه ترین آنان، و از نظر ثروت و امکانات، ثروتمندترین آنان به شمار می آمد. بسیاری از چهره های سرشناس عرب و عجم برای پیوند با او سخت می کوشیدند و خواستگار بی قرار او بودند، اما او به آنان پاسخ منفی داد و در همان حال، خود با هوشمندی و آینده نگری عجیبی به خواستگاری پیامبر رفت و با درایت و نجابت انگیزه های انسانی و معنوی خویش را برای این پیشگامی عجیب بیان نمود و گفت: من به خاطر خویشاوندی و هم فکری و به دلیل شرافت، امانت، راستی و منش شایسته ات دل در گرو مهر تو دارم و برآن هستم که اگر بپذیری با تو پیمان زندگی مشترک امضا کنم.
»و کانت خدیجة امرأةً حازمةً نبیلةً شریفةً، و هی یومئذ اوسط قریش نسباً، و اعظمهم شرفاً، و اکثرهم مالاً، و کل قومها قد کان حریصاً علی
تزویجها، فابت و عرضت نفسها علی النبی و قالت: یابن عم! انی رغبت فیک لقرابتک منی و شرفک من قومک و امانتک عندهم و صدق حدیثک و حسن خلقک…» (5)
با این بیان انگیزه ی دخت خردمند حجاز برای پیوند با والاترین جوان روزگاران، انگیزه های معنوی و انسانی و ماندگار و ترقی خواهانه بود، نه احساسی و مادی و زودگذر؛ این که برخی از قرائن و شواهد این دیدگاه:
1) به روایاتی که در سرآغاز کتاب آمده است بنگرید.
2) بحار / ج 16 / ص 56 / 75؛ الأنوار الساطعة / ص 373.
3) قرب الاسناد / ص 325.
4) بحار / ج 18؛ ص 196 / 223.
5) کشف الغمه / ج 1 / ص 509.