نیست زنی در سخا به پای خدیجه
چشم فلک خیره بر وفای خدیجه
بنت «خویلد» که چرخ پیر عقیم است
تا که بزاید زنی به جای خدیجه
نقل محافل بود سخاوت حاتم
حاتم طایی بود گدای خدیجه
رفعت طبع و صفای باطن وی را
کس نشناسد مگر خدای خدیجه
یک زن و این قدر جانفشانی و ایثار
چشم خرد مات بر عطای خدیجه
ثروت و مالی که حد و وصف نبودش
کرد نثار، این بود سخای خدیجه
مؤمنه ی اول است در صف اسلام
گشته خدا راضی از رضای خدیجه
مایه ی دل گرمی رسول امین شد
خدمت شایان بی ریای خدیجه
ریخت به پای محمد آن چه توان داشت
صدق و صفا بنگر و ولای خدیجه
در همه احوال در کنار نبی زیست
چون به خدا بود اتکای خدیجه
خیر کثیرش عطا نمود خداوند
مهد امامت شده سرای خدیجه
فاطمه کآمد جهان طفیل وجودش
داشت مگر مادری سوای خدیجه؟
گر که زنان در شب ولادت زهرا
گوش ندادند بر ندای خدیجه
بهر مدد آمده ز روضه ی رضوان
آسیه و مریم آشنای خدیجه!
بین ز کجا تا کجا رسید مقامش
اشک نبی ریخت در عزای خدیجه
با همه امکان خود فدایی دین شد
زیبد اگر جان کنی فدای خدیجه
گشته جنان روشن از جمال منیرش
حور و پری عاشق لقای خدیجه
خامه ی «فولادی» عاجز آمد و طبعش
تا که کند مدحت و ثنای خدیجه (1)
1) از آقای حاج حسین فولادی قمی.