جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

اسم و کُنیَه و القاب حضرت خدیجه سَلامُ اللهِ عَلَیها

زمان مطالعه: 10 دقیقه

روشن نیست که چرا و از کجا نام آن دخت کمال و جمال را «خدیجه»، به مفهوم «بریده و گسسته و بیگانه‌ی از ناپسندی‌ها و نازیبایی‌ها و ناروایی‌ها» برگزیدند، امّا روشن است که آن نسیم خِرد و کمال، به خاطر اندیشه‌ی مترقی و فکر بلند و شخصیت توسعه یافته و منش پاک و ارجمندش در زندگی، به تدریج به لقب‌هایی ـ که هرکدام ترجُمان بینش و منش مترقی و نشانگر بُعدی از ابعاد چندگانه‌ی شخصیت پرمعنویت و رشد یافته‌ی اوست ـ مفتخر گردید، که اینک در این فرصت به برخی از آنها می‌نگریم:

1. «اُمّ المؤمنین»:

کنیه و به اعتباری لقب معروف حضرت خدیجه، که در اغلب روایات، ادعیه و زیارتنامه‌های معصومین علیهم السلام به چشم می‌خورد، همان «اُمّ المؤمنین» است. لقب «اُمّ هند» نیز – قبل از اسلام – برای آن بانو نقل شده است؛ ولی لقب امّ المؤمنین، برای آن بانو، نزد اهل ادب و مورّخین نیز بیش از دیگر القاب و کنیه‌ها شهرت دارد؛ چنانکه محمّد راجی حسن کَنّاس – از نویسندگان سنی مذهب معاصر – پس از بحث پیرامون برتری برخی زنان و دختران پیامبر صلی الله علیه و آله بر برخی دیگر، چنین نتیجه می‌گیرد:

«… و چه بسا پاره‌ی تن (بِضعَه‌ی) پیامبر برگزیده صلی الله علیه و آله (یعنی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها) نزد خدا از همگی آن زنان و دختران، برتر باشد. و اگر از من درخواست شود که در اینجا «امّ المؤمنین» را با کلامی کوتاه، طبق نظر خود، بدرقه و وداع کنم، چنین می‌گویم: «امّ المؤمنین» همان «خدیجه‌ی بهترین» است، که او بهترین زن، بهترین همسر، بهترین مادر، و بهترین اُسوَه و الگو برای مؤمنین و مؤمنات است؛ خدا او را با ابرهای رحمتش بپوشاند، و او را به بالاترین درجه‌ی بهشت که می‌پسندد برساند…». (1)

خاقانی در طعن بر اهل سنت که لقب «اُمّ المؤمنین» را به عایشه (حُمَیراء =سرخ رو) داده اند، در دیوان خود (بنا بر بعضی نسخه ها) می‌گوید:

» خَیر نسوان » را چو » اُمّ المؤمنین «

در «خدیجه» ، نِی «حُمَیرا» دیده ام!

2. «الکُبرَی»:

در زمان جاهلیّت، لقب «طاهره»(پاکدامن) به آن بانو داده بودند (2) و سپس رسول اکرم صلی الله علیه و آله لقب «کُبریَ» (بزرگوار، بزرگتر) به وی دادند. این لقب نیز در روایات، ادعیه و زیارات معصومین علیهم السلام در مورد آن بانوی بزرگوار بسیار بکار برده شده است.

3. «طاهره» یا بانوی «پاک سرشت» و «پاک منش»:

از برجسته‌ترین لقب‌های دخت فرزانه‌ی حجاز این بود که پس از پشت سر نهادن دوران کودکی و نوجوانی و پس از رشد جسمی و عقلی و پس از خودسازی و خودشکوفایی، نخست از سوی چهره‌های برجسته و درست اندیش خاندان خویش، و آن گاه از سوی قریش و مردم مکّه، به واژه‌های «طاهره» یا پاک سرشت و پاک منش مفتخر گردید (3) ؛ چرا که آن دخت خِرد و پروا با این که در میان ناز و نعمت و اعتبار خانوادگی و امکانات گسترده‌ی زندگی و زرق و برق مادی بود، و این‌ها آفت جان بسیاری از چنین خانواده‌ها و نسل جوان آن‌ها می‌گردد، این امکانات و نعمت‌ها هرگز نتوانست آن جوان نواندیش و کمال جو و پاک منش را دستخوش غفلت و مستی زر و زور و یا جوانی و انگیزش‌های ناپخته و ناسنجیده آن سازد و از مرز معنویت و کمال طلبی بیرون برد.

آن دُخت خِرد و معنویت با این که پیش از آشنایی با محمّد صلی الله علیه و آله و سلم پیوند زندگی مشترک با او، مدیریت یک سازمان بزرگ اقتصادی و تجاری را به کف با کفایت خویش داشت و ده‌ها مرد جوان و میان سال در تشکیلات بزرگ بازرگانی او با دستور و اشاره‌ی انگشتش کار می‌کردند، برای پاک و پاکیزه داشتن دل و جان و محیط کار و قلمرو مدیریت خویش از وسوسه‌ها و انگیزه‌های ناپسند، طرح نظام و تشکیلاتی را افکنده بود که برنامه‌ها و دستور خویش درهر مورد را با رعایت سلسله مراتب، به وسیله‌ی معاونان و مشاوران و نزدیکان، و گاه برخی بردگان درست اندیش و درستکار و تربیت یافته اش به مدیران و کارگزاران و کارکنانش ابلاغ می‌کرد و جز به هنگام ضرورت و در نشست‌های مشورتی آنان، حضور نمی‌یافت و هر دم اجازه نمی‌داد تا انبوه کارگران و کارگزارانش به حضورش شرفیاب گردند و یا کسانی به خود جرئت دهند که محیط کار را به وسوسه‌ها و دمدمه ها، نامساعد و نامطلوب سازند.

از سوی دیگر او با این که در خاندان و فامیل ثروتمند و پر اعتباری ولادت یافته و رشد کرده بود، و در محیط آن روز مکّه و حجاز، دختران و زنان اشراف و صاحبِ اعتبار و امکانات، در شب نشینی‌های پرخطا و آکنده از لغزش و گناه بر گرد هم می‌نشستند و خود را با انواع کارهای بیهوده و حقار تبار و خوشگذرانی‌های گناه آلود سرگرم می‌ساختند، آن دخت معنویت و اندیشه، نه در نشست‌های زنان و دختران فامیل و آشنا ـ جز در صورت پیش بینی و امید امکانِ ایجاد دگرگونی مطلوب و مترقی در اندیشه‌ها و منش‌ها و رفتارها ـ شرکت می‌جست و نه لحظه ای روش منحطّ جامعه و دنیای تیره و تار و واپسگرای خویش را می‌پسندید، و نه ذرّه ای به آداب و رسوم رایج واپسگرایان حاکم دل می‌داد؛ بلکه او به صورت معجزه آسایی در آن محیط پر وسوسه و پر لغزش و خطر، به گونه ای پاک سرشت و پاک روشن و پاک منش و امانتدار و درستکار و قدرتمند می‌زیست که آشنا و بیگانه او را پاک و پاکیزه می‌خواندند، و هرگاه زن یا دختری هوای کمال و معنویت می‌نمود، به سوی سرای خدیجه علیهَا السّلام می‌شتافت و از اندیشه‌های بلند و منش پاک، اخلاق انسانی و روش مترقی، دانش و خِرد و تجربه و هنر و قدرت مدیریت او الهام می‌گرفت و درس می‌آموخت.

او نیز در آن فضای بسته و غبار گناه و عقب ماندگی گرفته، برای خود راه و رسم و نشست و شاگرد و یار و یاورانی داشت، امّا در سرای او و حلقه‌ی هواداران و یارانش، نسیم معنویت و کمال می‌وزید و سخنان جدّی و آموزنده بر زبان‌ها رانده می‌شد، عطر اخلاق و رایحه‌ی عرفان، مشام جان را عطرآگین می‌ساخت، و هرگز بافته‌ها و حرکات جلف و ناشایست در محفل و سرای او بر زبان و عمل کسی جاری نمی‌شد.

در نشست‌های او سخن از زندگی در خور شأن انسان،

از آزادگی و آ‍زادمنشی،

از امنیت و سعادت،

از ایمان به خدای ابراهیم و اسماعیل،

از آثار فرهنگی و فکری و اخلاقی بر جای مانده از پیامبران و ادیان پیشین،

و در آن طوفان اسارت و حقارت و دنباله روی و ذلّت انسان، در زبان و مکتب و منش او سخن از پیام‌ها و برنامه‌های آسمانی و از آینده‌ی بشریت بود و از چاره اندیشی و برنامه ریزی برای نجات و رستگاری انسان از بدبختی و اسارت جهل و استبداد و جنون و خشونت و فقر و فلاکت گفتگو می‌شد.

یکی از دانشمندان اهل سنّت در این مورد می‌نویسد:

«وَ کانَت تُدعَی فِی الجاهِلیةِ بِالطّاهِرَةِ لِشِدّةِ عِفافِها…» (4)

«خدیجه علیهاالسلام در روزگار تیره و تار جاهلیت نیز ـ به خاطر پروا و معنویت بسیارش ـ پاک روش و پاک منش، یا «طاهره» خوانده می‌شد».

و دیگری می‌نویسد:

«وَ کانَت فِی الجاهِلیة الطّاهِرَة َ» (5)

«خدیجه در روزگار تیره و تار جاهلیت نیز، پاک روش و پاک منش(طاهره) بود».

دانشمند دیگری آورده است که:

«کانَت تُدعَی قَبلَ البِعثَةِ، الطّاهِرَة َ…» (6)

«آن دخت خرد و پروا پیش از انگیزش پیامبر از سوی خدا، و پیش از ظهور اسلام و فرود قرآن نیز پاک روش و پاک منش می‌زیست».

«علّامه‌ی مامَقانی»، فقیه و رجالی نامدار معاصر، در وصف پاک روشی و پاک منشی او می‌نویسد:

«… کانَت تُدعَی فِی الجاهِلیة الطّاهِرَة َ…»(7)

«او در روزگار تیره و تار جاهلیت نیز به خاطر پروا و معنویت بسیارش، پاک روش و پاک منش (طاهره) خوانده می‌شد».

و نویسنده‌ی دیگری می‌نویسد:

«خدیجه علیها السلام نخستین بانویی است که پیامبر با او پیمان زندگی مشترک بست. او 65 سال پیش از هجرت پیامبر در خاندانی بزرگ و بزرگوار دیده به جهان گشود و با اخلاق پسندیده و صفات برجسته تربیت یافت و به اندیشمندی و تیزهوشی و پاکدامنی و درستکاری آراسته گردید؛ تا آن جا که در روزگار تیره و تار جاهلیت، از آن بانوی کمال در میان قبیله و جامعه و مردم شهرش به عنوان «طاهره»، یا دخت پاک منش و پاک روش یاد می‌شد». (8)

4. «سَیِّدَة ُ نِساءِ قریش ٍ» یا «سالار بانوان قریش»:

لقب «سَیِّدَةُ نِساءِ قُرَیشٍ» نیز بر حضرت خدیجه سَلامُ اللهِ عَلَیها اطلاق می‌شده است. (9)

او بدان دلیل به این لقب بزرگ نایل آمد که آشنا و بیگانه و دوست و بدخواه، در برابر جمال و کمال و سیما و سیره‌ی مترقی و انسانی او لب به تحسین و ستایش گشودند.

آن انسان برجسته، دارای چنان روح بزرگی بود که نه در برابر ثروت و قدرت سر فرود می‌آورد و نه ارزش‌های فناپذیر، و نه عادت‌ها و آداب و رسوم خرافی روزگارش می‌توانست اندیشه‌ی روشن او را اسیر سازد؛ به همین جهت مدیریت دنیای وجود خویش را به خِرد و اندیشه و وجدان و فطرت کمال طلبانه‌ی خویش سپرده بود و به همین دلیل هم به لقب سالار بانوان مفتخر گردید. و این در حالی بود که در آن زمان، بر خلاف پندار بسیاری، با همه‌ی جهل و جنون و تاریک فکری و بیداد حاکم ـ به ویژه در حق زنان و دختران ـ باز هم زنان بزرگ و با شخصیت و دارای خِرد و اندیشه، به ویژه در میان زنان «قریش» پیدا می‌شد، و با این وصف خدیجه علیهاالسلام در همه‌ی میدان‌های دانش و بینش، جمال و کمال، پروا و خرد، شکوه و عظمت و بخشش و انفاق نه تنها سالار و سرآمد همه‌ی آنان، که سرآمد همه‌ی زنان بود.

یکی از دانشمندان در این مورد می‌نویسد:

«وَ کانَت تُدعی فِی الجاهِلیة بِالطّاهِرَةِ، لِشِدَّةِ عِفافِها وَ کانَت تُسَمّی سَیدَةُ نِساء قُرَیش» (10)

«او در آن روزگار تیره و تار، به خاطر باور مترقی و پروا و معنویت بسیارش، پاک روش و پاک منش، یا «طاهره» خوانده می‌شد و به راستی «سالار زنان برجسته‌ی قریش» بود».

5. بانوی پربرکت یا «مبارکة»:

از دیگر القاب آن بانوی پروا و ایمان، لقب ارجمند «مبارکه»، به مفهوم بانوی «پربرکت» است.

واژه‌ی «بَرَکت» را «تاج العروس» به مفهوم بالندگی و نیک بختی و افزایش معنا کرده است. (11)

«لسان العرب» به معنی رشد و فزونی گرفته، و از «زَجّاج» آورده است که «مبارک» آن چیزی است که سرچشمه‌ی خیر فراوان می‌گردد و از آن، خیر و برکت بسیاری پدید می‌آید. (12)

«مفردات» آن را به مفهوم سرچشمه و جایی معنا کرده است که خیر و رحمت به گونه ای از آن جا می‌جوشد و جریان می‌یابد، که نه می‌توان از آن جلوگیری کرد و آن را محدود ساخت، و نه می‌توان شمارش و اندازه گیری نمود. (13)

با این بیان هرچیزی که فراوانی و افزایش و زیادی محسوسی در آن دیده شود، «مبارک» است و در آن خیر و برکت وجود دارد.

مرحوم محدّث قمی می‌گوید:

حضرت خدیجه از چنان موقعیت پرفرازی در بارگاه خدا و افکار عمومی بهره ور بود که پیش از ولادت، در پیامی به حضرت مسیح از سوی خدا، «مبارکه» و همدم مریم پاک، مادر ارجمند مسیح در بهشت خوانده شد؛ چرا که در انجیل به هنگام ترسیم نشانه‌ها و ویژگی‌های پیامبر آزادی و عدالت آمده است که:

«نَسلُهُ مِن مُبارَکَةٍ، وَ هِی ضَرَّةُ أُمِّکَ فِی الجَنَّةِ» (14)

«نسل آخرین پیامبر خدا از «مبارکه» یا بانوی پربرکت است؛ همو که هَوُوی مادرت مریم علیها السلام در بهشت پرطراوت و زیبای خدا خواهد بود».

از «عبدالله بن سلیمان» ـ که با تورات و انجیل آشنا بود، و با عالمان مذهب موسی و مسیح، دوستی و نشست و برخاست داشت ـ آورده اند که:

ما در نویدها و بشارت‌های کتاب انجیل و بیان و وصف و نشانه‌های آخرین پیامبر خدا چنین خوانده ایم که خدا خطاب به مسیح فرمود:

» آن حضرت در زندگی خویش، همسرانی بر خواهد گزید، با این وصف نسل او در شمار، زیاد نخواهد بود. نسل ماندگار و بلند آوازه‌ی او از زن با برکت و «مبارکه ای» است که در بهشت پرطراوت خدا دارای سرایی است که نه در آن رنج و دردی خواهد بود و نه گرفتاری و ناخوشایندی «. (15)

و نیز عمو یا عموزاده‌ی خدیجه علیهاالسلام، «وَرَقة بن نَوفـَل» ـ که از عالمان نامدار مسیحیت بود ـ در گفت و گو با آن دخت نو اندیش و خداجو، به آگاهی اش رساند که از کتاب‌های آسمانی چنین دریافت می‌گردد که خدا پس از مسیح و پیام آسمانی اش به وسیله‌ی او، پیام آور دیگری را به سوی مردم فرمان بعثت می‌دهد که در کودکی نعمت وجود و سایه‌ی پدر را از دست می‌دهد، امّا در پرتو مهر و تدبیر خدا به گونه ای تربیت می‌شود که راستگو و امانت دار و شجاع و پرمعنویت و تاریخ ساز خواهد شد، آن گاه بانوی بزرگی از «قریش» با او پیمان زندگی مشترک می‌بندد و در راه ارشاد و نجات جامعه، با آن انسان والا و فرصت ساز همکار و همراه شده و شجاعت و فداکاری ایثارگرانه ای در یاری او خواهد داشت. (16)

از همه‌ی اینها برتر و والاتر این که، علی علیه السلام او را با عنوان و نشان «مبارکه» می‌خواند و در بیان نقش ممتاز آن بانوی خِرد و کمال در راه پیشرفت نهضت توحید گرایانه و آزادی خواهانه‌ی پیامبر، در سوگ جان سوز او چنین می‌سراید:

اَعَینَّی جُودا بارکَ الله فِیکُما

عَلی هالِکَینِ لاتَرَی لَهُما مَثَلاً

عَلی سَیدِ البَطحاءِ وَابنِ رَئیسِها

وَ سَیدَةِ النِّسوانِ اَوَّلُ مَن صَلّی

مُهَذَّبَةٌ قَد طَیبَ اللهُ خِیمَها

«مُبارَکَةٌ» وَاللهُ ساقَ لَهَا الفَضلا… (17)

» هان ای دو چشم من باران اشک از آسمان دیدگانم فروبارید، خدا این گریه و این باراین اشک را در سوگ دو یار فداکار اسلام و قرآن و دو پشتیبان بی همانند پیامبرِ آزادی و عدالت بر شما مبارک سازد؛ چرا که آن دو به راستی انسان‌های بی نظیری بودند.

هان ای دو چشم من! در سوگ غمبار سالار حجاز و فرزند سالار مکّه، جناب ابوطالب و در رحلت جانسوز سالار زنان ـ که نخستین بانوی مسلمان و پیشتازترین زن در راه اخلاق و معنویت بود که با پیامبر نماز گزارد ـ باران اشک فرو ببارید. بر همان بانوی خود ساخته و پاک روش و پاک منشی که خدا خُلق و خوی او را پاک و پاکیزه ساخته است. بانوی پربرکتی که خدا او را به خاطر نواندیشی و شایسته کرداریش به شاهراه فضیلت‌ها و والایی‌ها راه نموده است.

دریغ و درد که اینک در سوگ رحلت جانسوز آن دو انسان والا و بشر دوست، گرفتار آمدم و به غم فراق آنان دچار شدم. آه که رحلت جانسوز آن‌ها روز و شبِ مرا تیره و تار ساخته است.

این دو یار راستین و شجاع پیامبر، دین و آیین آسمانی و نجات بخش او را شهامت مندانه یاری کردند، و با شجاعتی تحسین برانگیز با همه‌ی اعتبار و توان و امکانات خویش با حق ستیزان و بیدادگران و تاریک اندیشان مبارزه نمودند «.

6. «سَیِّدَة نِساءِ العالـَمینَ» یا «سالار زنان گیتی»:

به اعتبار حدیثی که شیعه و سنی نقل کرده اند:

«خدیجة ُ خَیرُ نِساءِ عالـَمِها» (18)

«خدیجه، برترین بانوان زمان خود است»

که نظیر همین وصف را برای حضرت فاطمه سَلامُ اللهِ عَلَیها نیز نقل نموده اند(19)، می‌توان چنین نتیجه گرفت که لقب «خَیرُ النِّساء» قبل از حضرت زهرا سَلامُ اللهِ عَلَیها به حضرت خدیجه سَلامُ اللهِ عَلَیها اطلاق می‌شده است.

دخت فرزانه‌ی حجاز به خاطر نواندیشی و کمال طلبی، آگاهی و ایمان، تصمیم خردمندانه و اقدام به جا، شجاعت و جهاد مثال زدنی، شکیبایی و پایداری تحسین برانگیز، انفاق و بخشش شگفت انگیز، دگردوستی و مردم خواهی بسیار، پروا و پاکی و درستکاری خویش در زندگی، نه تنها سالار زنان قریش و جهان عرب، که «سرور همه‌ی زنان گیتی» شناخته شد. (20)

به همین دلیل است که پیامبر صلی الله علیه و آله در وصف او فرمود:

» اِنَّ اللهَ اختارَ مِنَ النِّساءِ اَربَعاً: مَریمَ وَ آسِیة َ وَ خَدیجَةَ وَ فاطِمَة َ» (21)

«خدای فرزانه از میان زنان نواندیش و تاریخ ساز، چهار زن را برگزید که عبارتند از: مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه علیهاالسلام.»

و نیز فرمود:

«یا عَلِی خَیرُ نِسَاءِ العَالَمِینَ أَربَعٌ: مَریمُ بِنتُ عِمرَانَ وَ خَدِیجَةُ بِنتُ خُوَیلِدٍ وَ فَاطِمَةُ بِنتُ مُحَمَّدٍ وَ آسِیةُ بِنتُ مُزَاحِم‏ ٍ» (22)

«سالار زنان دو جهان، این چهار زن کمال جو و خداجو هستند: مریم دختر عِمران؛ خدیجه، دختر خویلد؛ فاطمه، دخت ارجمند محمّد؛ آسیه، دختر مزاحم».

و نیز در زیارت نامه‌ی حضرت چنین آمده است:

«السَّلامُ عَلی خَدیجَةَ سَیدَةِ نِساءِ العالَمینَ»(23)

«سلام بر خدیجه، سالار بانوان معنویت خواه و کمال جوی گیتی».

و باز از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله نقل کرده اند که خطاب به او فرمود:

«یا خدیجه! اَنتِ خَیرُ أُمَّهاتِ المُؤمِنینَ وَ اَفضَلُها وَ سَیدةُ نِساءِ العالَمینَ» (24)

«هان ای خدیجه! راستی که تو بهترین مادر ایمان آوردگان، برترین آنان، و سالار زنان گیتی هستی».

برخی از دیگر القاب حضرت خدیجه سلام الله علیها:

«راضیه»، «مرضیه»، «زکیه»، «صدّیقه»،

«کبرى» (25) ، «شامخه» (26) ،

«فاضله» ، «کامله» (27) ،

و «عفیفه» (28) . . .


1) همان، همانجا – ستون چپ؛ نیز: أزواج الأنبیاء ، محمّد راجی حسن کنّاس، ص210.

2) أعلام النساء، ج 1، ص275.

3) بحارالانوار، ج 21، ص 352.

4) شرح المَواهِب اللّدنیه، زُرقانی، ج 1، ص 199.

5) مجمع الزوائد، هیثمی، ج 9 ، ص 218.

6) الإستیعاب، ج 4، ص 1817.

7) تنقیح المقال، ج 3، ص 77.

8) بَهجة قلب المصطفی، ص 187.

9) مَوسوعَة سیرةِ أهل البَیتِ علیهِمُ السّلام، فصل: أضواءٌ علیَ حیاةِ السَّیِّدة خدیجة َ، باقر شریف القُرَشی، ج 1، ص95.

10) شرح المواهب اللّدنیة، ج 1، ص 199.

11) تاج العروس، مادّه‌ی «برک».

12) لسان العرب، مادّه‌ی «برک».

13) مفردات راغب ، ص 42 ، مادّه‌ی «برک».

14) کُحل البصر، چاپ بیروت، ص 70؛ بحارالانوار، ج 21 ، ص 352.

15) بحارالانوار ، ج 43 ، ص 22.

16) همان ، ج 18 ، ص 228.

17) بحارالانوار ، ج 44 ، ص 193.

18) خَیراتٌ حِسان، اعتماد السّلطنه، چاپ سنگی، ج1، ص113؛ لغتنامه دهخدا، ج 7، ص9609- «خدیجه».

19) همان، همانجا.

20) ریاحین الشریعة ، ج 2، ص 207.

21) بحارالأنوار، ج 43، ص 19.

22) همان، ج43، ص36.

23) مفتاح الجنات فی الأدعیة و الزیارات، ص 306.

24) الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطاهرة، غالب السّیلاوی، ص 226؛ فروغ آسمان حجاز، علی کرَمی فریدنی، ص36-47.

25) بحارالانوار، ج 102، ص 272.

26) همان، ج 16، ص 69.

27) همان، ج 75، ص 56.

28) همان، ج 16، ص 69؛ نیز، مقاله: ن‍گ‍اهی‌ ب‍ه‌ ویژگیهای‌ رف‍ت‍اری‌ اوّل‍ی‍ن‌ ب‍ان‍وی‌ م‍س‍ل‍م‍ان‌ ب‍ا پ‍ی‍ام‍ب‍ر اک‍رم‌ صلی الله علیه و آله، نوشته: محمد م‍ی‍ان‍جی‌.