جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

از عجایب روزگار (1)

زمان مطالعه: 8 دقیقه

از عجایب روزگار این است که این خبر جانسوز، از سویی دوست و دشمن، آشنا و بیگانه، زن و مرد، شهرنشین و صحرانشین، کوچک و

بزرگ و آزاده و برده را در ماتم فرو برد و از دگرسو، با این وصف که پیامبر در مکه دشمنان بدسگال و خشونت کیش و بدزبانی داشت، همه ی زبان ها به ستایش خدیجه علیهاالسلام و آمرزش خواهی به او گشوده شد؛ چرا که همگان کم و بیش از سرشت پاک و منش مترقی و خرد فروزان و قلب مهربان و شخصیت پرشکوه و تکرار ناپذیر خدیجه، نیکی های بسیار دیده و یا شنیده بودند.

مرگ غمبار آن بانوی بزرگ، ضربه ای هولناک بر پیامبر و رهروان راه او فرود آورد و قلب نازنین او را به همراه ره یافتگان و آزادی خواهان آکنده ی از اندوه و درد ساخت؛ به ویژه آن پیشوای بزرگ، چندی پیش از این به سوگ عموی گران قدر و مدافع بزرگ و نستوه خویش نشسته بود، که این مصیبت سهمگین نیز بر اندوه عمیق او افزون گشت؛ به گونه ای که آن سال را، سال اندوه و ماتم نامید؛ چرا که دو یار پرمهر و دو پشتیبان پراقتدار و دو چهره ی عدالت خواه خود را در آن سال و در شبستان سرد و یخ زده ی استبداد و مرگ اندیشی و خشونت از دست داده بود.

آن حضرت از سویی به سوگ «خدیجه» نشست؛ به سوگ بانویی که نه تنها همسر وفادار و پرمهر و هم راز و مشاور و معاون خردمند و وزیر کارآمد و کارگشای او از عالم زنان ـ در رساندن پیام خدا به مردم، جذب دل های حق طلب، ایجاد دگرگونی مطلوب و مترقی در اندیشه ها و افکار و کاستن مشکلات و کنار زدن موانع و مبارزه ی با کج اندیشی ها و بدخواهی ها و دشمنی هاـ بود، بلکه نخستین بانوی نواندیش،

آرمان خواه، ستم ستیز، آزادی خواه، اسلام گرا و ایمان آورنده ی به خدای یکتا در آن شرایط بی یاوری حق و در آن فضای آکنده از تعصب کور و دنباله روی از رهبران گمراه و زورمداران تاریک فکر و بیداد پیشه نیز بود.

او بانوی بی نظیر روزگار خویش بود، درست و مترقی می اندیشید و مستقل و شایسته موضع می گرفت و نیک مقایسه می نمود و به بیان قرآن، بهترین دیدگاه و برترین سخن و انسانی ترین راه را بر می گزید و در گزینش خویش سراپا اخلاص و راستی و شور و شعور و باور و ایمان و مبارزه و ایثار بود. آن بانوی خرد و راستی پشتیبان پراقتدار پیامبر در فراز و نشیب زندگی به حساب می آمد، و شخصیت بزرگی بود که ثروت و دارایی بسیار خویش را در کنار جان نورانی اش برای پیشرفت هدف های عادلانه و آرمان های انسانی پیامبر به او هدیه کرد، و نه تنها در میان زنان مکه، که در همه ی جهان عرب، بانویی ترقی خواه و بی نظیر بود.

او اندکی کمتر از سه دهه زندگی مشترک با پیامبر عدالت، شب و روز و در آسایش و نا امنی، و در خانه و تبعیدگاه و فراز و نشیب ها، همواره یار همراه، مونس آگاه، همدم پراخلاص، همسر فداکار، یاور شجاع و شریک دغدغه ها و نگرانی ها و غم های بزرگ پیامبر در آن شبستان تیره و تار بود، و به صورت سنگ صبور یاران راه، پناه محرومان، مام یتیمان و نمونه ی خوبان درخشید.

نواندیشی و نوگرایی و گزینش های سرنوشت ساز و

موضع گیری های خردمندانه و دگرگون ساز خدیجه در پیوستن به اسلام و حمایت دلیرانه از پیامبر و دفاع همه جانبه و کارآمد از وحی رسالت از رازهای پیشرفت اسلام و گسترش فرهنگ آزادی بخش آن بود بی جهت نیست که در روایات رسیده از پیامبر، نقش حساس و مبارزه ی پراخلاص و مقاومت و پایداری شجاعانه ی او با جهاد و فداکاری همه جانبه ی امیر آزادی ارزیابی و هم ردیف آمده است.

افزون بر این کم نبودند آن زورمدارانی که به خاطر حرمت و اعتبار اقتصادی و اجتماعی و شکوه اخلاقی خدیجه، از دشمنی نهان و آشکار با اسلام و آورنده ی آن، شرم می کردند و از آسیب و آزار رساندن به حرکت اصلاحی و برنامه ی انسانی و آیین آسمانی آن حضرت خودداری نموده و در گروه بندی ها و پیمان های ظالمانه بر ضد دین خدا و آیین پیام آورش با تاریک فکران تشنه ی خون و جنون همکاری نکرده، بلکه کارشکنی هم به سود جریان مورد نظر و در حمایت از آن بانوی آزاده می نمودند.

سخنان پیامبر در نقش حیاتی و سرنوشت ساز خدیجه در پیشرفت دین و آیین و حمایت از نهضت و پناه دادن به پیشوای آزادی و یاران بی پناه او در آغاز راه و ابتدای کار را باید ژرف نگریست و جدی گرفت؛ چرا که آن حضرت به صراحت قرآن (1)، بسان صاحبان قدرت و مقام، بر اساس احساس و شور و یا دوستی و دشمنی ناروا و غرض و مرض و

هوای دل سخن نمی گوید، و بی دلیل و بدون ملاک و میزان دقیق، کسی را بالا و پایین نمی برد، و در محاصره ی تحریف و کانالیزه شدن به وسیله ی چاپلوسان و دنیاداران و یا تاریک فکران هم قرار نمی گیرد و گفتار و موضع گیری اش براساس حق و عدالت و حقیقت است؛ از این رو هنگامی که او در وصف و نقش کسی، او را برترین نمونه ی زن از قریش و جهان عرب،

والاترین زن روزگاران،

یکی از چند سالار زنان بهشت،

برگزیده ی بارگاه خدا،

پیشتاز در حق گرایی و عدالت خواهی،

راستگو و درستکار در همواره ی زندگی،

پراخلاص و صدیقه در اسلام و ایمان،

پاک روش و پاک منش،

همسر و همراهی بی بدیل و بی نظیر در زندگی خویش،

دریافت دارنده ی نوید بهشت پرنعمت از بارگاه خدا،

مفتخر شدن به دریافت بشارت خشنودی خدا و سلام او،

در خور مباهات خدا شدن و به احترام و تحسین فرشتگان رسیدن وصف می کند، زمانی که پیامبر کسی را هم پا و هم ردیف بانوان نامدار و پرمعنویتی چون مریم و فاطمه وصف می کند و در کنار زن نواندیش و عدالت خواه و ستم ستیزی، چون «آسیه» قرار می دهد ـ که بر سر دو راهی سخت و دشوار، چون انتخاب برنامه ی عادلانه و نجات بخش

موسی و یاری او، و در کنارش محرومیت و شکنجه تا سوزانیده شدن و مرگ، و از دگرسو زندگی دنیا و رفاه و آسایش و دبدبه و زرق و برق کاخ فرعون، می تواند بهترین و شجاعانه ترین انتخاب را بنمایدـ نشانگر اوج شکوه و معنویت و انتخاب زیبا و بی نظیر خدیجه در زندگی است.

آن حضرت به دلایل خاصی پس از آن بانوی باوفا، با زنان بزرگ و آزاده و آگاه پرواپیشه ای بسان «ام سلمه» (2)، یا «زینب» دختر

»جحش» و عمه زاده ی خویش و نیز دختران زیبا و خوش فکری پیوند

زندگی مشترک بست، اما از آن حضرت ـ که نمونه ی بزرگ منشی و حق شناسی بود ـ کسی در مورد هیچ یک، وصف و تعریفی چون خدیجه از پیامبر نشنید و حرمت گزاری و بزرگ شماری که در همواره ی زندگی و تا رحلت، از یاد و نام بلند آن یار خردمند و پرمعنویت بر زبان داشت، در مورد دیگری ندید و نشنید!!

بر این اساس باید مرگ و از دست شدن چنین یار غمخوار و مشاور بزرگی بر پیامبر آن گونه گران آید.

آری، عظمت این فاجعه را تنها خدا می داند و درد آن ضربه ی سهمگین را تنها پیامبر و پس از او علی علیه السلام آن گونه که بود احساس می کند. به همین جهت به نظر می رسد که هیچ رویداد و فاجعه ای به دردناکی و جگرسوزی و کمرشکنی رحلت جانسوز خدیجه و ابوطالب دو یار پراعتبار و دو پشتیبان پراخلاص راه خویش نبود؛ چرا که وجود ارزشمند آن دو انسان برجسته، از سویی نقش حساسی در زندگی دگرگون ساز پیامبر بود و نبود او داشت، و از دگرسو در گسترش فرهنگ اسلام در آغازین سال های بعثت.


1) نجم / 3 ـ 4.

2) او همدم و همسر پیامبر پس از رحلت جانسوز خدیجه بود، و هم فکر و هم راز آن حضرت به شمار می رفت. پیشگامی او در اسلام و ایمان و خودسازی و رشدش در دانش و عمل پس از خدیجه و برخی دیگر از چهره ها، هجرتش از مکه به سوی «حبشه» و آن گاه داستان شنیدنی هجرتش به مدینه، به افتخار مام مؤمنان نایل آمدن، فرود فرشته ی وحی در خانه ی او به پیامبر و آوردن آیه ی تطهیر، گواهی صریح پیامبر به شایسته کرداری و گام سپاری او در شاه راه هدایت، انبوهی از امتیازات و افتخارات اوست.او بانوی خردمند و پرواپیشه ای است که حرمت همسری و همراهی و نام و شکوه پیامبر را پس از رحلت آن بزرگوار، در گفتار و منش پاس داشت، و نه تنها اجازه نداد تا سوداگران او را به ابزار قدرت و امتیازجویی سیاسی و اقتصادی و بهانه ی مبارزه ی با حق و عدالت و چماق سرکوب تبدیل سازند، بلکه همواره در راه و روش مورد نظر و سفارش پیامبر، گام سپرد و در بدترین شرایط در راه حق و عدالت پایداری ورزید و در برابر استبداد هراس انگیز مذهبی، به سود حق و عدالت و مظلومیت علی و فاطمه علیهاالسلام شجاعانه موضع گرفت، تا جایی که مورد خشم زورمداران قرار گرفت و حقوقش قطع شد.او با شهامت در برابر استبداد ایستاد و به جسارت و اهانت خلیفه به فاطمه علیهاالسلام اعتراض نمود و خروشید که: «المثل فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یقال هذا القول؟هی والله الحوراء بین الأنس…» آیا درباره ی شخصیت والایی چون فاطمه علیهاالسلام چنین سخنی می گویند؟! به خدای سوگند که او حوریه ای است در میان انسان ها، و روح و جانی است برای کالبدها. او در دامان پرواپیشگان پرورش یافته، بر روی دست های فرشتگان دست به دست گشته، در دامان بانوان پاکیزه کردار رشد نموده، بهترین شخصیت و منش را به دست آورده و به برترین تربیت ها و والاترین ارزش ها نایل آمده است. با این که قرآن شریف می فرماید: «و أنذرعشیرتک الأقربین؛» و خویشان نزدیک خود را هشدار ده، آیا شمایان به راستی چنین می پندارید که پیامبر خدا میراث خویشتن را بر او تحریم کرد، اما به خود آن حضرت اعلام نکرد؟! یا این که بر این پندارید که پیامبر مطلب را به او اعلام کرد و پیام را رساند و هشدارش را داد، اما او با فرمان پدر گران قدرش پیامبر مخالفت می ورزد؟! کدام یک؟ مگر نمی دانید که او بهترین بانوی عصرها و نسل ها، مام پرفضیلت دو سالار جوانان بهشت، و نظیر و همتای «مریم» است، که با بعثت پدر گران قدرش، رسالت پروردگارش به کمال رسید و پایان یافت. به خدای سوگند که پیامبر او را از سرما و گرما مراقبت می کرد، و دست راستش را زیر سر او دست چپ را پوشش او می ساخت. هان! ای زورمداران! آهسته تر که پیامبر در برابر دیدگان شماست و رفتار ظالمانه ی شما را می نگرد. وای بر شما! آخر به سوی او باز می گردید و به زودی خواهید دانست که کیفر کردارتان چگونه خواهد بود؟»جمال الدین شامی» پس از آوردن این سخن از «ام سلمه» آن بانوی آزاده و ستم ستیز می افزاید: به خاطر این حق گویی و موضع شجاعانه در برابر انحراف و استبداد بود که «ام سلمه» از حقوق سالانه ی خویش محروم گشت و به دستور رهبر حکومت غاصب، آن سال چیزی از حقوقش را به او نپرداختند.آری بانو «ام سلمه» با وجود گسستن دنیاداران و ناآگاهان از خاندان آزادی و عدالت، به خاطر ایستادگی در برابر جریان تاریک اندیش و خشن و انحصارگر «سقیفه«، رابطه ی دوستانه اش را با فاطمه علیهاالسلام پاس داشت و سفارش های پیامبر را در مورد او و فرزندان و همسرش را گرامی داشت، و برخلاف خواست استبداد به دیدار فاطمه علیهاالسلام شتافت و از آن پرچم برافراشته ی ایمان و آزادی، دل جویی نمود و آن حضرت نیز او را از نیکان و خوبان شمرد و آن گاه که همه را از حضور در خانه و کنار بستر بیماری و مراسم خاک سپاری خویش ـ با آن وصیت و تدبیر تاریخی محروم ساخت ـ «ام سلمه» را گرامی داشت؛ اما با همه ی امتیازات و افتخارات او، یکی از آن روایات و وصف و ستایشی که از پیامبر نسبت به او دیده شد، در وصف «ام سلمه» یا دیگر همسرانش دیده نشد؛ به گونه که «عایشه» می گفت: بر هیچ زنی از زنان پیامبر به اندازه ی حسادتی که نسبت به خدیجه به من دست داد، حسد نورزیدم؛ چرا که پیامبر به خاطر حق شناسی و قدردانی و انگیزش دیگران به شایستگی ها، از او بسیار به شکوه و عظمت یاد می فرمود و از امتیازات و نیکی های او بسیار یاد می کرد؛ «ما غرت علی امرأة لرسول الله کما غرت لکثرة ذکر رسول الله ایاها.» صحیح بخاری / ج 6 / ص 193؛ نقش عایشه در تاریخ اسلام / ص 303.