بررسی زندگی مشترک رسول خدا صلی الله علیه و آله و خدیجه سلام الله علیها نشان میدهد که این دو شخصیت بزرگ که الگوی همه انسانهای باکمال میباشند، برای یکدیگر ارزش خاصی قائل بودند. وی نه تنها مال و ثروت خود را به رخ شوهر که دستش از مال دنیا تهی بود نمیکشید، بلکه با افتخار ثروت کلان خود را در اختیار همسر خویش قرار داد. وقتی پیشنهاد ازدواج را به حضرتش داد، حضرت در مقابل این پیشنهاد فرمود:
«یا ابنة َعمِّ، أنتِ امرأة ذاتُ مال و أنا فقیر لا أملِکُ الاّ ما تجودین به علی و لیس مثلکِ من یرغب فی مثلی و أنا أطلب امرأة یکون حالها کحالی و مالها کمالی».
«شما بانویی هستید دارای ثروت و من فردی فقیرم که چیزی در اختیار ندارم، کسی دارای موقعیت تو رغبت به کسی مثل من پیدا نمی کند، من جویای همسری ام که حالش مانند حال خودم و از نظر مالی همتای خود من باشد».
بانوی باکمال قریش که شرافت و کمال با ذاتش عجین بود، در پاسخ گفت:
«واللّه یا محمد ان کان مالکَ قلیلاً فمالی کثیر، و من یسمح لک بنفسه کیف لا یسمح لک بماله، و أنا و مالی و جواری و جمیع ما اَملِکُ بین یدیکَ و فی حکمکَ لا امنعکَ منه شیئا».
«به خدا سوگند ای محمد اگر تو مالی نداری، من ثروت زیادی دارم، و کسی که خود را در اختیار تو قرار داده است، چگونه مالش در خدمت شما نباشد، من و سرمایهام، و کنیزانم و آنچه که در اختیار دارم از آن شماست، و تحت امر شماست و هیچ منعی از طرف من نیست».
آنگاه اشک در چشمانش حلقه زد و گفت:
واللّه ما هبّ نسیم الشمال
الاّ تذکرت لیالی الوصالی
ولا أضامن نحوکم بارق
الاّ توهمت لطیف الخیال
جور اللیالی خصّنی بالجفا
منکم و من یأمن جور اللیالی
رقوا و جودوا و اعطفو و ارحموا
لا بّد لی منکم علی کل حال(1)
«بخدا سوگند هر وزش نسیم، مرا به یاد شبهای وصال می اندازد؛
و چون از سوی(خانه) شما فروغی درخشیدن می گیرد، پندارم که آن نور شبح و سایه شماست؛
درد و جور شبانه ای از (فراق) شما کشیده ام، و چه کسی (دلداده ای) است که از جور و رنج شبانه در امان باشد؛
ترحم و دلسوزی کنید، و عطوفت به کار گیرید، که در هر حال مرا گریزی از (دلبستگی) به شما نیست».
ممکن است کسی گمان کند، این ادب و احترام خدیجه آن هم نسبت به شوهری چون رسول خدا صلی الله علیه و آله یک امر عادی و طبیعی است، در حالی که با اندک توجهی می شود دریافت که ادب خدیجه نسبت به شوهر عزیزش، فراتر از ادب یک زن در برابر شوهر است.
وی از آن جهت که شخصیت رسول خدا را شناخته، و رفعت مکان وی را درک کرده است، این گونه محترمانه برخورد می کند.
این ادب و احترام، حتی قبل از ازدواج نیز از این بانو نسبت به عزیز قریش دیده میشود. خدیجه هنگامی که از امین قریش برای سرپرستی کاروان تجارتی استفاده میکند، به دو غلام خود، مَیسَره و ناصح میگوید:
«اعلما قد ارسلت الیکما امینا علی اموالی و انه امیر قریش و سیدها، فلا یدَ علی یده، فان باع لا یمنَع، و ان ترک لا یؤمر، فلیکن کلامکما بلطف و أدب و لا یعلوا کلامُکما علی کلامه». (2)
«من امینی بر اموال خود گماشتم، همو که امیر بزرگ قریش است، دستی بالای دست او نیست. اگر تصمیم بر فروش متاعی بگیرد، نباید کسی مانع شود. اگر تصمیم گرفت چیزی نفروشد، کسی حق ندارد دستوری به او بدهد. شما موظفید با لطف و ادب با وی سخن بگویید، و بالای حرف او حرفی نزنید».
1) بحارالانوار، ج16، ص55.
2) همان، ص29.