جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

آغاز وحی،.. خدیجه.. و ورقة بن نوفل

زمان مطالعه: 5 دقیقه

در این جا یکی دیگر از تصویرهای روشن زندگی خدیجه را نشان می دهیم. هنگامی که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم از خبر آسمانی و نزول وحی با خدیجه صحبت کرد، موضع خوبی از خود نشان داد و آن حضرت را پوشاند و به او اطمینان خاطر داد و به وی ایمان آورد، خدیجه به همین حد بسنده نکرد و خود از هر روشی بهره برد تا از همان ابتدا به درستی این دعوت اطمینان کند.

خدیجه هنگامی که محمد امین صلی الله علیه و آله و سلم را به سفر تجاری فرستاده بود از میسره سخن های مهمی شنید که می گفت: «محمد حرکت کرد تا این که به شام رسید، در بازار «بصری» در سایه ی درختی نشست که در نزدیکی صومعه ی راهبی به نام «نسطورا» قرار داشت. آن راهب به نزد من آمد -آنها یکدیگر را می شناختند- و گفت: میسره، آن مردی که در سایه ی درخت نشسته است، کیست؟ پاسخ دادم: او قریشی است و اهل سرزمین حرم می باشد. سپس آن راهب گفت: فقط پیامبران زیر این درخت نشسته اند.)منظور او این بوده که فقط پیامبرن در این ساعت از روز زیر آن درخت نشسته اند) و در روایتی دیگر به این شرط که سخن راوی صحیح باشد، چنین آمده است: پس از عیسی بن مریم شخص دیگری زیر این درخت ننشسته است.» (1)

سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به بازار بصری رفت، کالایی که به همراه داشت فروخت و آن چه که می خواست خرید. بین پیامبر و شخصی تاجر در مورد یک کالا اختلافی به وجود آمد. آن مرد گفت: به لات و عزی قسم یاد کن، رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «من هیچ گاه به آن دو قسم یاد نکرده ام، من از آنها بیزارم، از آنها در گذر.» سپس آن مرد گفت: هر چه تو بگویی. (آن مرد به میسره گفت:

این مرد را می شناسی؟ پاسخ داد: بله، او گفت: مراقب او باش، چرا که او پیامبر است(. پس از آن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و میسره به همراه قابله به مکه بازگشتند. در طول سفر هرگاه هوا گرم می شد میسره می دید، در حالی که پیامبر بر شترش سوار بود دو فرشته بر او سایه می افکنند.

پس از آن که به مکه رسیدند آنها کالایی که به همراه آورده بودند فروختند و سود بی نظیری به دست آوردند. مسیره به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفت: ما سال های زیادی با اموال خدیجه به تجارت پرداخته ایم، اما هیچ گاه ندیده ام که سودی بیش تر از آن باشد که به سبب شما به دست آورده ایم. هنگامی که خدیجه متوجه شد از این تجارت سود زیادی کسب کرده است سمی بیش از قراردادشان به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بخشید.

خدیجه برای شنیدن این سخن های میسره، بیشتر از پانزده سال صبر کرده بود، بنابراین با تمامی افکار و احساسات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آشنا بود، او به عقل و قلب پیامبر نزدیک بود و وجدان ایشان را می شناخت. رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم هیچ چز را از خدیجه پنهان نمی کرد و هر آنچه که در ذهنشان می گذشت و برایشان رخ می داد، خیلی دقیق برای خدیجه بازگو می کرد.

نزول وحی برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با رویای صادقانه آغاز شد. ایشان هر رویایی را که در خواب می دید مانند سپیده ی صبح به حقیقت می پیوست. خدیجه باور داشت که الله به جز خوبی، چیز دیگری برای محمد امین اراده نکرده است.

پس از آن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به گوشه نشینی علاقه مند شد تا به این وسیله درباره ی این جهان بیندیشد و به آفریدگار و چرخاننده ی آن فکر کند. از زنی به مهربانی و محبت او انتظار می رود که راضی نشود تا همسرش یک روز از او دور باشد چه رسد به روزها و هفته ها.

ولی خدیجه خردمند بود و سعه ی صدر داشت و اندیشه اش بر همه چیز غالب می شد. او در این راه به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کمک می کرد و توشه ای برای

ایشان فراهم می کرد تا ایشان در غار حراء به خلوت نشیند و شب های متوالی به عبادت بپردازد. سپس پیامبر به نزد خدیجه بازمی گشت که منبع آرامش و اطمینان بود، آنگاه توشه ای دیگر بر می گرفت. هرآنچه که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می دید، احساس می کرد و درباره ی آن سخن می گفت همان چیزهایی بود که خدیجه انتظار آن را داشت و از میسره شنیده بود.

همسر محبوب خدیجه در حالی که ترسیده است و بدنش به لرزده افتاده و قلبش می تپد برای یافتن آرامش به نزد او می آید و می فرماید: (دثرونی… دثرونی(: «مرا بپوشانید… مرا بپوشانید.» خدیجه قلبش را برایش می گشاید، او را دلداری می دهد و می پوشاندش. آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم او را از نزول وحی باخبر می سازد و می فرماید: (لقد خشیت علی نفسی(: «من نگران خود هستم.»

پاسخ خدیجه بزرگوار را بشنوید: (کلاً، والله یخزیک الله أبداً، إنک لتصل الرحم و تحمل الکل و تقری الضیف و تکسب المعدوم، و تعین علی نوائب الدهر(: «هرگز چنین نخواهد شد؛ به الله سوگند که او هیچ گاه تو را ناامید نمی کند؛ تو پیوند خویشاوندی را به جا می آوری، کارهای سخت را می پذیری، از میهمان پذیرایی می کنی، از محروم دستگیری می کنی و در سختی ها یاری می رسانی.» چه موضع زیبایی! و چه باشکوه است خرد و فرزانگی ای که خدا به تو ای بانوی پاک ارزانی داشته است! و چه بزرگ بود خبری که تو با آن روبه رو شدی! خبری که وجود مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم را به لرزه انداخت و او را هراسان نمود.

خداوند این گونه خدیجه را برای رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم برگزیده بود تا پشتیبان و یاری رسان ایشان باشد.

همین که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به خدیجه خبر داد که جبرئیل نازل شده و رسالت آسمانی آغاز گشته، خدیجه با ایمان آوردنش از تمامی جهانیان پیشی گرفت.

او نخستین فردی بود که ایمان آورد، نخستین فردی بود که پیامبر را تصدیق کرد.

و نخستین فردی بود که در کنار ایشان قرار گرفت.

و نخستین فردی بود که پیش از واجب شدن فرائض با ایشان نماز خواند.

خدیجه به خانه بازگشت، او از این بشارت شاد و سرخوش بود اهمیت مسئولیتی که بر عهده ی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود با شنیدن این آیات درک نمود. یا أیها المدثر- قم فأنذر- و ربک فکبر- و ثبابک فطهر- و الرجز فاهجر- (2) «ای جامه به خود پیچیده، برخیز و هشدار ده. و پروردگارت را به بزرگی یاد کن. و لباس هایت را پاکیزده بدار. و پلیدی را دور ساز«.

بنابراین خدیجه آماده شد تا به همراه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم این وظیفه را بپذیرد. او مصمم بود تا به پیامبری یاری برساند و از ایشان پشتیبانی کند و در کنارش باشد. الله پاک او را برگزیده بود تا یاوری برای پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم باشد.

خدیجه بر آن وضعیت پایدار ماند، آن سیمای تابان و راستگو و باایمانش را حفظ کرد، فداکارانه هر آنچه که داشت در راه خدمت رسانی به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم مصرف کرد تا آن حضرت بتواند حق الله را به جای آورد و رسالتش را به مردم برساند و ادای امانت کند. این بانو، خدیجه، همسری باایمان، همگام، پشتیبان و یاور است که خداوند از او خشنود شد و او را راضی ساخت.


1) سیره ی ابن هشام.

2) مدثر: 1-5.